40 دندونی
سلام پسمل دندونی من... مامان فدات بشه امروز خونه خاله الهام بودیم.. موقع شیر دادن یه حس خوب اومد سراغم... جیگر مامان داره روز به روز بزرگتر میشه.. با نوک انگشتم کشیدم روی لثه پایینت.. وای خدااااای من.. همونجا گرفتم چلوندمت از بوووس... خیلی حس خوبی بود... عزیزم... همه ی زیباییها لایق تو و تو لایق همه زیباییها کمی خودت رو چهار دست و پا میکشی جلو.. تو خواب حسابی غلت میزنی...چند روز چیش از خواب بیدار شدم دیدم سر جات نیستی یهو دیدم دوتا پاهات از زیر مبل بیرونه... اینقدر بازی کرده بودی که رفته بودی زیر رو مبلی و فقط پاهات بیرون بود... (اتاقت سرده که توی تخت خوابت بخوابی عزیزم) حالا میخوام واست یه خاطره بنویسم از نماز خوندن بابا.. روز اول که ...
نویسنده :
مامان معین
19:53